تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 آذر 1392برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

از هجوم سایه ی غم به پستوی اتاق پناه می برم ...

کز میکنم ...

سکوت می شوم ...

گاهی گریه ...

و‎ ‎خواب از چشمهای ترم دور می شود ...

صدای اهنگ غربت ...

چه بی رحم بر صورتم چنگ می زند
خدایا هر کسی یادم کند , یادش بخیرهر کسی یادم نکرد , یادش بخیرهر کسی یادش رود یادم کند ,یادش بخیر


در خیابانهای خالی این شهر همه جا به‎ ‎دنبال نگاهی که گم کردم ...

دلم پوسید ...

وتو چقدر بی اعتنا از کنارم می گذشتی ...

و‎ ‎بی بهانه رفتنت را رسم کردی ...

چقدر کوتاه بود لحظه ی با تو بودن ...

مثل یک رویای وهم آلود و‎ ‎گنگ


من مست و مسخ شده ی بوی بارانم مست از این همه ی احساس از بی ریایی عشق که فراموشیش گاه دامن دلم را می گیرد

من فراموش شدن را خوب می شناسم

من روزهای زیادیست که لمسش کرده ام اما‎

‎من فراموش کردن‎ ‎را نیاموختم ...

کاش بلد بودم !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ